کتاب راهبی که فراری اش را فروخت در زمره کتاب های رمان های معنایی می گنجد اما لازم است نکاتی را درباره اش به شما بگویم.این کتاب یکی از سطحی ترین و ساده ترین کتاب ها در رابطه با معنا است که در عمرم خواندم و داستان وکیلی بسیار پولدار را روایت می کند که با سکته ی قلبی وسط یکی از دادگاه های مهم و در حالی که در حال انجام وکالت خود بوده است ، دچار تحول می شود و مسیر زندگی اش تغییر می کند ، داستان موفق نمی شود خواننده آگاه را با خود همراه کند و باور اینکه در آن صفحات کوتاه ، و همینطورآن زمان کوتاهی که بر قهرمان داستان می گذرد ، چنین تغییرات شگرف و غیر قابل بازگشتی رخ بدهد وشخص به طور واقعی تغییر کند ، مشکل است و غیر قابل باور تر از آن اینکه می خواهد تمام تجربیات خود را در یک بیست و چهار ساعت به نفر بعدی منتقل کند !!!!
در واقع نویسنده این راه را پیدا کرده است که جملات مهم و کلیدی که طی مطالعات خود در رابطه با معنا و عرفان با آنها برخورد کرده است را در قالب گفتگویی بی وقفه بین دو نفر ، به روی کاغذ بیاورد و این مساله از جذابیت داستان و باور پذیر بودن آن کاسته است . بیشتر شبیه این می ماند که نویسده ی کتاب ، چیز هایی در مورد عرفان خوانده و شنیده است و تمام آنها را به شکل جملات در داستانی غیر دلچسب گنجانده است .
با اینکه در زندگی واقعی، تغییر پیدا کردن و یافتن حقیقت بسیار مشکل و تقریبا امری محال است ، قهرمان این کتاب تنها ، با قدرت اراده ی خود ، پی به تمام اسرار حقیقت برده است و قطره قطره ی حقیقت را نوش کرده است ، بدون ورود به جزییات . بیشتر شبیه این می ماند که او در مواجهه با هر موضوعی ، قرصی خورده وآن قرص تا کنه وجودش اثر کرده و مطلب در تمام وجودش جاری شده است که چنین چیزی در عالم واقعی ، انهم بخصوص در رابطه با یافتن حقیقت غیرممکن است . به نظر من اگر کسی بخواهد به آن سرعت متحول شود ، باید باور کنیم که اصلا متحول نشده است و ژست آن را به خود گرفته است و چنین تحولی اگر واقعی باشد ، فقط در کتابها ممکن است .
و باعث تاسف است که برداشتها و آموزشها در مورد مسایل به این مهمی و بنیادی ، اینقدرسطحی و پیش پاافتاده است ، ، ما یاد گرفته ایم که همه چیز را از غرب بگیریم و مساله ی عرفان ، که زادگاه آن ، همین جاست وغربیها به هیچ عنوان تجارب معنوی شرقی ها را ندشته اند ، باز هم شنیدنشان از زبان یک غربی ، بیشتر به مذاق ما خوش می آید . در واقع، با توجه به اینکه مشرق زمین مهد عرفان و حقیقت است و اساتید واقعی که به حقیقت معنای زندگی رسیده اند ، همگی از مشرق زمین برخاسته اند ، داستان های معنوی آنها در مقایسه با حقایق معنوی ما ، بسیار پیش پا افتاده هستند ، شاید این کتاب برای کسی که می خواهد تغییری در زندگی خود ایجاد کند ، مفید باشد ، ولی نمی توان آن را سرلوحه ی خود قرار داد و با آن به آرامش واقعی رسید .
از حق نگذریم ، این کتاب پر از جملات مفید و انگیزشی و پیام های مفید و سالم برای هر انسانی است وآدم را به تفکر وا میدارد و الفبای عرفان را در خود دارد ، اما با توجه به فروش فوق العاده ی آن در دنیا که مرا ترغیب به خرید و خواندن آن کرد نشان می دهد که نگاه به عرفان در جهان به خصوص غرب نگاهی سطحی و سرسری است و از آنجا که من معتقدم انسان برای کمال و رشد و بلوغ معنوی در لباس تن به این دنیا آمده است تاکید می کنم که برای درک عمیق حقیقت نیاز به آموزشها و بررسی های بیشتری است. در مجموع با اینکه کتاب مورد علاقه ی من نمی باشد، اما کتابی نیست که ارزش خواندن نداشته باشد، اگر می خواهید نگاهی متفاوت به حقیقت دنیا و معنای زندگی بیندازید و اگر به تازگی شروع به مطالعات در این زمینه ها کرده اید، می توانید با این دست کتابها شروع کنید .