کتاب باشگاه پنج صبحی ها

کتاب باشگاه پنج صبحی ها اگرچه معروف ترین رمان آقای رابین شارما است ، اما من آن را بعد از کتاب ” راهبی که فراری اش را فروخت ” خواندم . این نویسنده سعی دارد مسایل و تجربیاتی که طی سالها تجربه و کاوش در زندگی خودش به دست آورده است را در قالب داستان و فرهنگ سازی از طریق داستان سرایی  به مخاطب خود منتقل کند. داستان  باشگاه پنج صبحی ها ، دعوت یک فرد فوق موفق از دو جوان شرکت کننده در یک سمینار موفقیت به یک دوره ی آموزشی VIP است ، گویا این دو نفر ویژگی های منحصر به فردی داشتند که آنها را از بقیه متمایزو لایق شرکت در آن تورVIP بدون پرداخت کوچکترین هزینه ای میکرد ، میزبان آنها را به جزیره ی خصوصی خودش دعوت میکند و در طول مدت آموزش آنها به شهر ها و حتی کشور های مختلف بدون پرداخت کوچکترین هزینه ای سفر میکنند و در ضمن این سفر ها میزبان آنها را با روش های زندگی نوین و نتایج خارق العاده ای که در ضمن سحرخیز شدن از زندگی می توانند به دست بیاورند آشنا می کند ، در طول سفراین دو نفر آگاه تر و پخته تر می شوند و دیدگاه های جدیدی نسبت به زندگی و نحوه ی شروع روز خود و تفاوت آن با یک زندگی عادی را یاد می گیرند ، در ضمن داستان دوستی ها و علایق آنها نسبت به هم و نسبت به میزبانشان بیشتر و بیشتر می شود تا به جذابیت داستان اضافه کند. نویسنده در ضمن بیان داستان ، خواننده را با فواید سحرخیزی و مطالب مهم دیگری در رابطه با اصلاح و تغییر سبک زندگی آشنا می کند و در طول داستان با دلیل و منطق و مثال و … سعی بر متقاعد کردن میهمانان و خوانندگان به سحرخیزی و ایحاد تغییراتی در سبک زندگیشان دارد.  در جای جای کتاب از جملات و نصایح پند آموز بزرگان برای تاثیرگذاری بر مخاطب استفاده شده است، سبک نوشتاری هر دو داستان نامبرده از نویسنده به هم بسیار نزدیک هستند و در قالب داستانی معنایی تلاشی برای انتقال موضوعات مهم به مخاطب به چشم می خورد ، علیرغم شهرت بالا و فروش فوق العاده ی کتاب ها در سراسر دنیا و تاکید بنده بر اینکه هر دو کتاب ، کتاب های بسیار خوب و آموزنده ای هستند که هر فردی در مسیر زندگی می تواند از نصایح و مطالب آن استفاده های زیادی کند و خواندن آنها را به مخاطب جویای حقیقت توصیه می کنم ، اما نکته ی قابل ذکراین است که عرفان شرق و غرب زمین تا آسمان با هم فرق دارند ، عرفان در شرق جزو پوست و گوشت و استخوان عرفا است و آن را کاملا لمس کرده و با آن یکی شده اند و بعد از آن سعی در انتقال مفاهیم بنیادین آن داشته اند و آموزه های عرفای شرق بسیار تکان دهنده تر و بنیادین تر است، در مقابل اکثرمعلمان معنوی غرب ، هنوز خودشان حقیقت و معنای واقعی زندگی و روح آدمی را کشف نکرده اند و فقط درباره ی آن سخنانی از سطح می گویند ، به همین دلیل در بهترین شرایط نوشته ها و آموزه های آنها تبدیل به آموزشهایی می شوند که در سطح می توانند تغییری در مخاطب ایجاد کنند و این تغییر هرگز نهادینه و عمیق نخواهد شد و انسان را به سرمنزل مقصود و حقیقت رهنمون نخواهد شد ، اما این توضیحات دلیلی بر این نیستند که شما را از خواندن این دو کتاب معنایی سطحی منع کنم ، حتما آنها را بخوانید و یک کتاب عرفان شرق مثل ” پیام گم گشته ” و یا ” عشق رقص زندگی ” را نیز بخوانید تا متوجه شوید از چه تفاوتی با شما صحبت می کنم .