کتاب دختری که رهایش کردی

این کتاب روایتگر دو زن در دو دنیای موازی به فاصله ی زمانی صد ساله است که هر کدام در دوران خود، با چالش های زمانه ی خود مواجه می شوند.

داستان اول داستان سوفی را روایت میکند که در سال 1916 در کشور فرانسه، مجبور میشود همسر خود را راهی جنگ با آلمان ها کند. گرسنگی، بیکاری، وضعیت نابسامان زمانه و اشتیاق سوفی برای دیدن دوباره همسرش از ویژگی های بارز این قسمت است.

داستان دوم روایتگر زندگی زنی به نام لیو در لندن است که به صورت ناگهانی همسر خود را از دست میدهد و تنها یک نقاشی از او به یادگار دارد. همسر لیو با قیمتی اندک این تابلوی نقاشی را خریداری میکند و آن را به او هدیه می دهد. اما این تابلوی نقاشی به ظاهر ساده، عتیقه ای قیمتی از زمان جنگ جهانی دوم است که از فرانسه به انگلستان رسیده است. تلاش های لیو برای حفظ و نگهداری این تابلو از ویژگی های بارز این قسمت از داستان است. او سعی می کند از روی شواهد و دنبال کردن نشانه ها پی به واقعیت زندگی سوفی و عشق او و همسرش ببرد و برایش این موضوع بسیار اهمیت پیدا می کند که آیا آن دو نفر بالاخره در پایان جنگ یگدیگر را پیدا کردند یا خیر و خواننده را با یافتن جواب این سئوالات با خود همراه می کند.

چه چیزی در وجود این دو زن، نویسنده را ترغیب کرده است که داستان آنها را روایت کند؟ چه چیزی در میانشان مشترک است؟ موضوع قابل تامل این رمان است.

تکه ای از کتاب: بعد از ماه ها تو خونه موندن بخاطر حکومت نظامی، وقتی پام رو توی اون تاریکی، گذاشتم تو خیابون، حس عجیبی داشتم. خیابون های شهر کوچیکمون کاملا متروکه شده بود، پنجره ها خالی بودن با پرده هایی که دیگه کنار نمی رفتن.

” دختری که رهایش کردی” رمانی سرشار از قلیان احساسات است که موضوعی رمانتیک و جامعه شناسانه را با یکدیگر تلفیق کرده و داستان را پبیش میبرد، اینکه پایانی شاد یا غم انگیز دارد را باز می گذاریم تا خودتان داستان را بخوانید.

خواندن این کتاب را به علاقمندان به رمان توصیه می کنم.