معرفی کتاب گیاهخوار

در این داستان، احساسات افراد واضح هستند و نویسنده به خوبی در مورد آن ها صحبت کرده است و اگر می خواسته، روشن کرده است که در پس یک اقدام از یک شخصیت، چه احساس و نیتی نهفته است.

 

کتاب گیاهخوار، رمانی از یک نویسنده ی کره ای است که علیرغم نام آن ارتباط زیادی با مقوله ی گیاهخواری ندارد و نویسنده داستان را از موضوع گیاهخواری شخصیت اصلی داستان به سمت دیگری می برد، علیرغم اینکه کار شخصیت اصلی بعد از گیاهخوار شدن به جاهای بسیار باریک و بیماری های روانی می انجامد.

مشاهده بیشتر معرفی کتاب

اما شروع همه چیز و جنون او از یک خواب شروع می شود که او را بسمت گیاهخواری سوق می دهد، در نگاه اول برای من که یک گیاهخوار هستم، این سوال پیش می آید که ایا نویسنده ی داستان به عمد بیمار روانی داستانش را کسی انتخاب کرده است که گیاهخوار شده است یا تصادفی این انتخاب را انجام داده است و یا نگاهی نمادین به یک مقوله ی غیر معمول در اجتماع بعنوان یک تفاوت دارد؟ گاهی اوقات به نظر عموم مردم که گیاهخوار نیستند، گیاهخواران متعصب به نظر می آیند که بر روی موضوعی اشتباهی اصرار می ورزند و من که می خواهم نقدم را به دور از تعصب و حاشیه ها پیش ببرم، این فرض را در نظر می گیرم که نویسنده منظورش از نوشتن این داستان این نبوده است که بخواهد به گیاهخواری انتقاد کند و یا آن را یک روش اشتباهی بنمایاند، کما اینکه در خلال داستان می بینیم که رویکرد دیگران و نزدیکان شخصیت اصلی داستان با مقوله ی گیاهخواری او بسیار بیرحمانه و ناجوانمردانه و اشتباه تر از رفتار فرد گیاهخوار بوده است.

معرفی کتاب گیاهخوار

از این مقوله که بگذریم، نظر من این است که نویسنده ی داستان “گیاهخوار” یک نویسنده ی توانا در تجسم و تخیل و تصویر پردازی بوده است وصحنه ها ی داستان مدام با تخیلاتی در هم می آمیزند و صحنه هایی را خلق می کنند که هم جذاب هستند، هم دردناک و هم ورای مرزها و چارجوبها، و نویسنده ، خواننده را به وادی هایی میبرد که در زندگی عادی و روزمره و معمولی هرگز گذارمان به آنجا ها نمی افتد. در این داستان، احساسات افراد واضح هستند و نویسنده به خوبی در مورد آن ها صحبت کرده است و اگر می خواسته، روشن کرده است که در پس یک اقدام از یک شخصیت ، چه احساس و نیتی نهفته است و اگر اشاره ای نکرده یا احساسی نبوده و یا به موضوع مرتبط نبوده است، به شخصیت ها جانی را که می خواسته بخشیده است و خواننده را با این حقیقت اجتناب ناپذیر روبرو کرده است که ما انسانها چه موجودات بیچاره ای هستیم و چطور بر اساس خط فکری مان تصمیم می گیریم و اقدام می کنیم و در تمام مسیرمان، اثر انگشت خودمان را بر اعمالی که انجام می دهیم، می گذاریم، او به اندازه ی کافی از درد و رنج پنهان و آشکاری گفته است که انسان ها از کودکی با خودآورده اند و حمل می کنند که همانها مشکلات انکار ناپذیری را در زندگی هایشان می آفرینند، حتی تلاشی هم به این موضوع نداشته است که بخواهد خواننده را تشویق به یافتن حفره های کودکی اش بکند و یا او را ترغیب به حل هیچ مشکلی در زندگی اش بکند، فقط نشان می دهد که انسانها از کجا به اینجا ها و جنونی که در حال حاضر دارند رسیده اند و بیش از آن با آن ها کاری ندارد.

معرفی کتاب گیاهخوار

نکته ی جذاب داستان برای من، تصویر سازی های درست و واضح از تفکرات شخصیت های داستان است که آدم را به فکر وا میدارد تا سری به درون خودمان بزنیم.

داستان غم انگیزی است که حتی پایان خوشی هم ندارد از مسیر ” غم ” های واقعی که در زندگی تمام آدمها وجود دارند رفته است و داستانزیبایی را خلق کرده است که در آخر برای خواننده این حسرت را باقی می گذارد: که ای کاش کمی شادی و خوشی چاشنی آن بود.

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *