این کتاب در ادامه ی کتاب معروف چهار میثاق اثر همین نویسنده نوشته شده است و موضوع مهم دیگری را به موارد قبلی اضافه کرده است. آموزش های این کتاب شبیه به آموزش های قبایل سرخپوستی است و به دعوت انسان به صورت مستقیم به توجه به حقیقت وجودینش می پردازد.
ترجمه ی نسخه ای که من خواندم پر از اشکال بود که فکر میکنم به خاطر عمق مطالب کتاب به زبان اصلی و عدم آگاهی کافی مترجم در موضوعات مورد بحث نویسنده، مفاهیمی در ترجمه به درستی منتقل نشدند و یا به شکل موضوعات بی ارتباط و جسته و گریخته در آمدند، افعال و جمله بندی ها پر از ایراد بودند و ارتباط جملات طولانی به هم پیوسته، در ضمن ترجمه قطع می شدند و همین موضوع دلیل اصلی بر این بود که مطلب شسته و رفته و زیبایی به خواننده تحویل داده نشود و مطالب معنایی عمیق آن بیشتر به شکل کلی گویی و غیر ملموس عنوان شدند.
معرفی کتاب میثاق پنجم
موضوعات مورد بحث، نظیر صداقت با خود، نقش هایی که ما در زندگی بازی می کنیم و دروغ هایی که اول از همه به خود می گوییم و خودمان باور می کنیم، بازیگری افراد در نقش هایشان و جدی گرفتن هر نقش توسط فاعل آن و در مرکزیت بودن خودش در داستان زندگی اش و تکرار این الگوی عجیب توسط هر انسان زنده ای و آگاهی نداشتن به آن، موضوع بسیار جالبی بود که می شد با زیبایی و جزییات بسیار قشنگتری به آن پرداخته شود تا این مساله ی مهم که می تواند پایه های معنای زندگی و معنویت را جابجا کنند، تنها به شکل کلماتی گذرا منعقد نشوند و بر آن جنبه از روح آدمی تلنگر بزنند و تاثیر بگذارند، ازمطالب بسیار مهم، بسیار سرسری رد شدند و من تا می خواستم به موضوع جلب شوم و در آن غرق شوم، بحث تمام می شد و موضوع دیگری باز می شد و یا پاراگراف های طولانی بدون باز کردن مطلب و یا انتخاب کلمات مناسب در انتقال معنا، فقط کلی گویی می شد.
آنچه من از این کتاب برداشت می کنم این است که موضوعی که نویسنده به آن اشاره می کند، بدون شک از حقایقی است که هر انسانی در مسیر رشد و بلوغ و معنویت باید به آن توجه کند تا در مسیر زندگی بتواند مسیر درست را انتخاب کند و پیش برود اما آن مطالب به شکل خام و بدون ساختن و پرداختن کافی در اختیار خواننده قرار گرفتند و اصل مطلب بطور کامل منتقل نشد، اما پیداست که خود نویسنده از حقیقتی صحبت می کند که روح او را لمس کرده و بسیار او را تحت تاثیر قرار داده است، حقیقتی که مثل ریسمان الهی می شود به آن چنگ زد و نجات پیدا کرد، کاری که خود نویسنده آن را بدرستی انجام داده است، اما تنها خواننده ای می تواند از پیام این کتاب سر در بیاورد که خودش هم در همان وادی باشد و مراحل و درجاتی از معنویت را طی کرده باشد و اگر آگاهی و تجربه ای در این زمینه نداشته باشد، از خواندن کتاب چیزی دستگیرش نخواهد شد.
اما در جاهایی که تسلط در نوشتن و ترجمه وجود داشت، کتاب پر از جملات کوتاه نغز است که هر کدام از آنها می توانند برای یک انسان تامل برانگیز باشند.