کتابچه ای کوچک که می شود آن را در یک نشست خواند و از خواندن آن لذت برد.
موضوع آن در تقسیم بندی بعنوان سری کتابهای فلسفی آمده است. کتاب ساده و زیبایی است که نویسنده ی آن برای زیبا سازی و بیان مفهوم در آن وقت گذاشته و زحمت کشیده است و اتفاقاتی که برای یک راننده ی گم شده داخل جاده و در نیمه شبی، در ناکجا آباد را بیان میکند.
کافه ای که ظاهرا به دلیلی معنایی سر راه او قرار گرفته بود تا نقطه ی عطفی در زندگیش باشد و این نقطه ی عطف را به شکلی دوست داشتنی و باور پذیر روایت کرده بود و خواننده را با قهرمان داستان همراه می کرد و او را مشتاق اتفاقات و بیشتراز آن مشتاق گفتگو های افراد در داستان میکرد.
این کتابچه از آن دست کتابچه های کوچکی که در صفحات کم خود، حرفهای اساسی و بنیادینی برای گفتن دارند مانند تیستوی سبز انگشتی و خرگوش مخملی و مردم شیلدا، اما به طرز شیرینی خواننده را تا پایان داستان با خود همراه می کرد و خواندن آن در یک بعد از ظهر، آن بعد از ظهر را زیبا تر و دل انگیز تر خواهد کرد، خواندن این کتاب را برای لذت بردن و آشنایی با مفاهیم پایه ی فلسفه و معنا به دوستانم توصیه می کنم.